حمل رنج های دیگران؛ رفتاری محبت آمیز یا نمودی از آسیب های درونی؟

به گزارش وبلاگ سفر و گردشگری، انسان ها در طول زندگی با موانع بسیاری روبه رو می شوند و سختی های بسیاری را پشت سر می گذارند. گذر از رنج ها حیاتی و مواجهه با آن ها عموما اجتناب ناپذیر است. می توان گفت که در راستا زندگی، شریک شدن غم ها با دیگران مهم ترین مکانسیم دفاعی در برابر تأثیرهای مخربی که به روح و روانمان وارد می نمایند است.

حمل رنج های دیگران؛ رفتاری محبت آمیز یا نمودی از آسیب های درونی؟

صحبت کردن با دیگران درباره دغدغه ها و از سوی دیگر، گوش فرا دادن به ناراحتی های دیگران کاملا طبیعی و قابل درک است. اما گهگاه ممکن است خود یا دیگران را در جهتی یک طرفه ببینیم که نمی توان هیچ توجیه منطقی یا خاتمه مثبتی برای آن متصور شد. در چنین شرایطی، معمولا سنگینی غم بقیه روی دوش یک نفر سنگینی می نماید. این شخص معمولا کسی است که در ابتدا از روی خوش قلبی اقدام به یاری نموده و حالا به حمل نماینده رنج ها و غم های دیگران تبدیل شده است.

در این مقاله از وبلاگ سفر و گردشگری مگ، ابتدا تمایل انسان به حمل رنج های دیگران را توضیح می دهیم و سپس ضمن پرداختن به تأثیرهای پررنگ وقایع دوران کودکی در بروز این تمایل، تفاوت موجود میان اهمیت دادن و مراقب دیگران بودن را بیان می کنیم. در نهایت، 5 راه چاره واقع بینانه برای مقابله با این عادت مخرب ارائه می کنیم. با ما همراه باشید.

چرا تمایل به حمل رنج های دیگران داریم؟

حمل کردن رنج های دیگران معمولا به دو علت صورت می گیرد؛ شما در برهه ای رنجی مشابه کشیده اید یا اینکه به طور کلی در قبال حال روحی اطرافیانتان احساس مسؤولیت می کنید. هر دو علت معمولا تمایل های افرادی که همدل یا مهربان (empath) شناخته می شوند را توجیه می نمایند. این افراد معمولا همان کسانی هستند که به گفته بقیه همواره در دسترسند و از غم دیگران می کاهند.

افرادی که رنج های بقیه را حمل می نمایند معمولا تمایزی میان اهمیت دادن به بقیه و حمل رنج هایشان قائل نمی شوند. از دید بیشتر آن ها، این دو مفهوم به یک معنا هستند. برای همین وظیفه خود می دانند که در خدمت اطرافیانشان باشند و تا جایی که ممکن است، حتی به قیمت مایه گذاشتن از سلامت روحی خودشان، آن ها را تسکین دهند.

تمایز قائل نشدن میان این دو مفهوم، افراد همدل را در موقعیت های آسیب زای بسیاری در روابط مختلف قرار می دهد. اهمیت دادن به معنای مهر ورزیدن است. وقتی به کسی اهمیت می دهید، با او احساس هم دردی می کنید و غم او را غم خود می دانید. این باعث می گردد که در عین محترم شمردن مرزهای خودتان، رفتارهای محبت آمیزی از خود بروز دهید.

در سوی دیگر، حمل کردن رنج های بقیه قرار گرفته است. وقتی خود را در این موقعیت قرار می دهید، اغلب سلامت روحی و حتی جسمی خود را فدا می کنید. نمودهای شاخص این رفتار را می توان در افرادی دید که سعی می نمایند زندگی کسانی را بهتر نمایند که خود مایل به تغییر نیستند یا به خاطر داشتن احساس عذاب وجدان بیجا، روی رفتارهای مخرب بقیه سرپوش می گذارند. به طور خلاصه، تمایل به حمل رنج دیگران از ناتوانی در برقراری مرزهای منطقی در روابط نشأت می گیرد.

باید در نظر داشت که تمایل به حمل رنج های دیگران کاملا جدا از اهمیت دادن به آن ها نیست. اما زنگ خطر وقتی به صدا در می آید که اهمیت دادن از حد بگذرد و در این جهت از سلامت روان خود غافل شوید.

ارتباط موجود میان دوران کودکی و بروز تمایل به حمل رنج های دیگران

برخی ممکن است تمایل به حمل رنج های دیگران را مرتبط با گرایش هم وابستگی (Codependency) در روابط بدانند، اما روان درمانگران فعال در حیطه مدل سیستم های خانواده درونی (Internal Family Systems یا IFS) نظر دیگری دارند. از دیدگاه آن ها، رفتارهای بیش از مقدار محبت آمیز ریشه در نحوه شکل گیری هسته وجودی فرد در دوران کودکی دارد.

در چارچوب مدل سیستم های خانواده درونی، رفتارهای انسان با توجه به گروه ها و زیرگروه های متفاوت و متنوعی که سیستم روانیش را تشکیل می دهند آنالیز می شوند. طبق این مدل، خودآگاه انسان از یک هسته وجودی تشکیل شده است که در صورت برقراری تعادل میان اجزایش می تواند به او در بقا یا خودمراقبتی یاری کند. این هسته وجودی در کودکی شکل می گیرد و در تمام برهه های زندگی فعالیت خود را به شیوه های مختلف ادامه می دهد.

باور کلی این است که همه انسان ها با هسته وجودی آرام، مهربان، با اعتمادبه نفس، کنجکاو، جست وجوگر، خلاق، شجاع و شفاف به جهان می آیند. اگر در گذر زمان پاسخ به احتیاج انسان به عشق، توجه و امنیت با غفلت، خشم، نادیده گرفتن و فقدان امنیت همراه باشد، ارتباط با این هسته وجودی کمرنگ و کمرنگ تر می گردد و سلامت روحی به خطر میفتد.

بچه ها معمولا به بزرگ ترها در مراقبت کردن از آن ها و شکل دادن به شخصیتشان اعتماد می نمایند. آن ها می خواهند که جمله هایی همانند تو دوست داشتنی و مهم هستی. و جهان برای تو جای امنی است. را از زبان بزرگ ترها بشنوند. زمانی که این اعتماد خدشه دار گردد، فکر بچه ها آن ها را مقصر جلوه می دهد و به آن ها القا می نماید که لایق دوست داشته شدن نیستند، وجودشان اهمیتی ندارد، از بقیه پست تر هستند و قرار است تنها بمانند.

رویکرد IFS این باورها و احساس های منفی ناشی از داشتن تجربه های تلخ در کودکی را رنج می نامد. اگر ماهیت این رنج ها به چالش کشیده نگردد، بچه ها آن ها را تا بزرگسالی با خود حمل می نمایند. در چنین شرایطی بخش هایی از مغز که وظیفه خودمراقبتی را بر عهده دارند فعالیت خود را تشدید می نمایند تا شخص را از سنگینی بار این رنج ها برهانند. این فرایند به صورت ناخودآگاه صورت می گیرد و نوعی کوشش برای بقا محسوب می گردد.

محبت یا مراقبت؟

کودک در نهایت بزرگ می گردد و طرز فکرش به گونه ای شکل می گیرد که حمل رنج های بقیه را وظیفه خود می بیند. این باعث می گردد که مرز میان محبت و مراقبت غیرقابل تشخیص گردد. از دیدگاه IFS، مفهوم محبت ورزیدن در پدیده اهمیت دادن نهادینه شده است، در حالی که حمل رنج های دیگران نوعی اقدام مراقبتی برای مقابله با دردی است که در کودکی به روح و روان انسان وارد شده است.

گاهی تمایل به مراقبت از دیگران در برابر رنج هایشان از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می نماید. این فرایند معمولا تا جایی ادامه می یابد که یک نفر از حمل این رنج ها خسته گردد. در IFS این رنج ها را رنج های موروثی می نامند. این نوع رنج در افرادی یافت می گردد که پدران و مادرانی داشته اند که برای مقابله با سختی هایی که در کودکی متحمل شده بودند (مانند بردگی، فقر، مرگ، قحطی) به حمل رنج های دیگران روی آورده بودند.

آیا شما هم حمل نماینده رنج های دیگران هستید؟

پرسیدن سؤال هایی زیر از خودتان می تواند به شما یاری کند که دید شفاف تری نسبت به رفتارهایتان در روبروه با دیگران پیدا کنید.

  • هنگامی که کسی به احساس های شما لطمه وارد می نماید، با رعایت احترام، رنجش خاطر خود را به اطلاع او می رسانید یا برای پیشگیری از ناراحت شدنش حرفی به زبان نمی آورید؟
  • اگر جرأت ابراز ناراحتی خود را پیدا کنید و با واکنش منفی طرف مقابل روبرو شوید، احساس عذاب وجدان به شما دست می دهد؟
  • آیا مایل به پذیرفتن مسؤولیت های بدیهی که اطرافیانتان از زیر بار آن ها شانه خالی می نمایند هستید؟
  • آیا فکر می کنید که به زبان آوردن احتیاجهایتان بقیه را معذب یا ناراحت می نماید؟
  • آیا بیش از حد برای حل کردن مشکل های دیگران وقت می گذارید؟
  • آیا وقتی که کسی مشکل خود را با شما در میان می گذارد، خود را موظف به حل کردن آن می دانید؟

اگر پاسخ شما به سه تا (یا بیشتر) از این سؤال ها مثبت است، به احتمال زیاد تمایل شدیدی به حمل رنج های دیگران دارید.

اگر از حمل کردن رنج های دیگران خسته شده اید، به خود حق بدهید و بدانید حالا که این نقش را به مدتی طولانی برای دیگران ایفا نموده اید، لازم نیست تا ابد در همین نقش باقی بمانید. مرزگذاری در روابط منطقی است. بالا بردن مقدار آگاهی از دغدغه های موجود در محیط اطراف و نپذیرفتن رنج ها و احساس هایی که کنار آمدن با آن ها بسیار سخت است ایرادی ندارد. گاهی وقت ها کاری به سادگی نه گفتن می تواند تغییرهای بسیار مثبتی در نحوه زندگی کردنتان ایجاد کند و امنیت از دست رفته را به شما بازگرداند.

5 راه چاره برای مقابله با تمایل به حمل رنج های دیگران

در ادامه 5 راه چاره برای مقابله با تمایل شدید به حمل کردن رنج دیگران معرفی می کنیم.

1. مرزگذاری به جا و منطقی را نباید فراموش کنید

اولین قدم برای سبک کردن بار رنج های دیگران برقراری مرزهایی است که به شما یاری می نمایند نقاط قوت خودتان را پیدا کنید. تعریف کردن مرزهای دقیق و معین برای تضمین سلامتی هر رابطه ای الزامی است. باید یاد بگیرید که مرزها مانند چند سپر بزرگ جلوی ورود کنترل نشده احساس های منفی به زندگی تان را می گیرند.

مدت زمانی را به تحلیل و نقد جنبه های منفی رفتارهای همدلانه تان اختصاص دهید و روی وجهه هایی که جا برای تغییر دارند تمرکز کنید. گاهی ضروری است رفتارهای دیگران با خودتان را با دقت ارزیابی کنید. آیا آن ها هم به همان مقداری که شما برایشان وقت و انرژی می گذارید به شما اهمیت می دهند؟ پاسخ به این سؤال تکلیف خیلی چیزها را روشن می نماید!

2. کمبودهای احساسی خود را بشناسید

بسیاری از ما درک جامعی از احساساتمان و محرک هایشان نداریم. زندگی کردن در جهانیی که بر پایه ارائه دائمی واکنش های مختلف بنا شده و احساس ها در آن حکمرانی می نمایند، گهگاه ما را به حاشیه های غم می راند. علت این حاشیه نشینی هم این است که احساس ها باید در اصل به جای حکمرانی، ما را در جهت زندگی هدایت نمایند. بنابراین، هر چه مقدار درکمان را از آنچه حس می کنیم بالاتر ببریم، این واقعیت ملموس تر می گردد.

احساس های خود را شناسایی و عنوان گذاری کنید و بر اساس مقدار ارزشی که برایتان دارند، آن ها را اولویت بندی کنید. به خاطر داشته باشید که این فرایند زمان بر است، اما در خاتمه دید بهتری نسبت به اهمیت احتیاجهایتان به شما ارائه می نماید.

3. مقدار آگاهی خود را افزایش دهید

بسیاری از ما به صورت ناخودآگاه رنج های دیگران را حمل می کنیم چون اصلا متوجه تأثیرهای مخرب بیش از حد اهمیت دادن نیستیم. هر چه بار رنج دیگران بر دوش شما سنگین تر گردد، کیفیت زندگی تان کمتر می گردد. بنابراین، بالا بردن مقدار آگاهی از اهمیت رنج های بقیه و سلامت روحی خودتان می تواند جهت را برای مرزگذاری مؤثرتر هموار کند.

خلوت کردن با خود برای مدتی کوتاه در طول روز می تواند به افزایش مقدار آگاهی یاری کند. راه چارههایی همانند مدیتیشن، یوگا و خاطره نویسی می توانند شما را به واقعیت وجودی تان نزدیک تر نمایند و به شما یاری نمایند تا سلامتی تان را اولویت اول خود قرار دهید.

4. حمل رنجی که نمی توان با آن کنار آمد را نپذیرید

با اینکه حمل رنج دیگران وظیفه شما نیست، ممکن است گهگاه در روبروه با شخصی که برایتان بسیار عزیز است آن را وظیفه خود ببینید. در چنین موقعیت هایی به خاطر داشته باشید که توانایی های شما برای مدیریت احساس ها محدود است و نمی توانید در آن واحد در خدمت خود و دیگران باشید.

مهربان باشید و ابراز محبت کنید، اما مراقب باشید که ظرف وجودتان را از رنج های دیگران لبریز نکنید. روی برگرداندن از برخی ها در شرایط سخت، سخت و معذب نماینده است، اما اگر خودتان در شرایط روحی مناسبی نباشید، احتمال آسیب زدن بیشتر از التیام بخشیدن است. اگر نمی توانید رنجی را به دوش بکشید، محترمانه مسؤولیت حمل آن را نپذیرید. اگر شخصی را می شناسید که می تواند به فرد آسیب دیده یاری کند، او را معرفی کنید.

5. در جهت درست حرکت کنید

شما فقط می توانید جهت زندگی خودتان را مدیریت کنید. حل کردن مشکل های بقیه و برطرف کردن دغدغه های عاطفی آن ها بر عهده شما نیست. پرورش طرزفکرهای ابرقهرمانانه در نهایت فقط به خودتان آسیب می زند و باعث بروز توقع هایی از جانب دیگران می گردد که درک آن ها برای شما بسیار سخت خواهد شد. به یاد داشته باشید که همه ما در وهله ی اول مسؤول رسیدگی به کمبودهای خودمان هستیم و نهایت کاری که می توانیم برای دیگران انجام دهیم یاری کردن در حد توانایی هایمان است، نه حمل کردن رنج ها و دردها به هر قیمتی.

حرف آخر

به خاطر داشته باشید که بسیاری از ما انسان ها در طول زندگی نوعی بار احساسی را به دوش می کشیم. همدلی و حمایت از هم نوعان در جهت زندگی حرکتی پسندیده است، اما باید در نظر داشت که هر کدام از ما در وهله اول مسؤول روشن کردن جهت پیش روی خودمان هستیم.

نخستین قدم در جهت بهبود، تشخیص این است که از بین رنج هایی که حمل می کنیم، کدام متعلق به خودمان و کدام متعلق به دیگران است. قدم مهم بعدی درک این است که برای مراقبت کردن از بقیه و همدلی با آن ها، در ابتدا باید با خود مهربان باشیم.

این مطلب فقط جنبه آموزش و اطلاع رسانی دارد. پیش از استفاده از توصیه های این مطلب حتما با یک متخصص مشورت کنید. برای اطلاعات بیشتر بیانیه برطرف مسؤولیت وبلاگ سفر و گردشگری مگ را بخوانید.

منابع: Psychologytoday, Medium

منبع: دیجیکالا مگ

به "حمل رنج های دیگران؛ رفتاری محبت آمیز یا نمودی از آسیب های درونی؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "حمل رنج های دیگران؛ رفتاری محبت آمیز یا نمودی از آسیب های درونی؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید